چرا آمریکا مخالف قرارداد ایران و چین است؟
به گزارش وبلاگ اندورید، احمد عظیمی بلوریان استاد پیشین مریلند در روزنامه شرق نوشت: دعوای آمریکا و چین وارد مراحل تازه ای شده؛ تا حدی که از یک سو سخن از حمله آمریکا به چین در میان است و از سوی دیگر، محاصره اقتصادی ایران از سوی آمریکا به اوج شدت خود رسیده؛ به نحوی که ارزش دلار که در سال 1389 حدود هزار تومان بود، به حدود 22 هزار تومان (بیست ودو برابر) رسیده است.
هم زمان، همه گیری ویروس کرونا هم اقتصاد غول پیکر آمریکا و هم اقتصاد ایران را چنان تحت تأثیر قرار داده که به ارائه آمار و ارقام نیاز ندارد. بی کاری در هر دو کشور زیاد شده. دولت فعلی آمریکا هم عامل بی کاری خود را به سیاست چین و پرورش ویروس کرونا و صدور آن به جهان به ویژه به ایالات متحده نسبت می دهد و توجیه کننده حمله به اژد های آسیاست. از سوی دیگر، فشار اقتصادی آمریکا به ایران -به ویژه ممانعت از صدور و فروش نفت از سوی ایران- این کشور را وادار کرده است از دست دوستی چین برای مقابله با زورگویی آمریکا استقبال کند.
متن توافق اولیه برای راه اندازی یک قرارداد 25ساله میان ایران و چین، در دولت کنونی ایران تنظیم و در رسانه های ایران و جهان بازتاب یافته است. واکنش قدرت های جهانی و صاحب نظران ایرانی در زمینه این توافق اولیه چنان جالب و پرسروصداست که انسان را به یاد بحران های جهانی پیش از جنگ های اول و دوم و سقوط اتحاد جماهیر شوروی می اندازد.
در تجزیه و تحلیل علل خشم آمریکا به چین، نخستین نکته رقابت میان دو قدرت بزرگ جهانی است؛ به این معنا که از دید ترامپ -که در شعار انتخاباتی او هم دیده می شد- آمریکا باید اولویت نخست جهان باشد؛ درحالی که قدرت آمریکا که پس از جنگ جهانی دوم حرکتی سربالا داشت، امروز در حال افول است؛ اما چین که تا پیش از انقلاب مائو تسه تونگ، تازه از زیر بار استعمار انگلیس درآمده بود، دارد به قدرت نخست جهان تبدیل می شود که موجب حسادت دونالد ترامپ است.
بدتر اینکه روسیه که پس از فروپاشی شوروی، قدرت جهانی خود را به میزان درخور توجهی از دست داده بود، امروز در دوران زمامداری پوتین بخش عمده ای از آن اقتدار را به دست آورده و دارد بر اروپای شرقی سایه می اندازد. چین و روسیه امروز به راحتی سیاست های شرق آسیا و اروپا را تحت تأثیر خود درآورده اند. جان بولتون در کتاب خود، خشم ترامپ به ظهور این دو پدیده را دلیل حسادت او نسبت به چین و روسیه می داند. بولتون تا همین چند ماه گذشته از نزدیکان ترامپ و همفکر او در برتردانستن قدرت جهانی ایالات متحده بود. دگرگونی های سیاسی و تغییر قدرت های جهانی و منطقه ای، از واقعیات همیشگی جهان ما بوده، هست و خواهد بود. شرق و شمال آسیا از این قانون مستثنا نیستند.
امروز از دید غربی ها، به ویژه ایالات متحده آمریکا، چین را یک دولت متقلب و دروغگو و طماع اداره می کند؛ اما از دید مردم خاورمیانه، چین یکی از متمدن ترین کشور های باستانی جهان بوده و هست. چین هم مانند ایران بار ها مورد تهاجم اقوام نیمه وحشی و زورمندتر از خود قرار گرفته و متحمل صدمات و هزینه های بسیار زیادی شده است. در حدود 250 سال پیش از میلاد، چین مورد هجوم متناوب اقوام مغولی قرار داشت؛ به طوری که دولت های چینی در طی سال های متمادی برای حفظ مردم متمدن چین در برابر تهاجمات، اقدام به احداث دیوار در مرز های شاقتصادی و غربی خود کردند. این دیوار که امروز بیش از شش هزار کیلومتر طول دارد، یکپارچه و یکباره ساخته نشده است. امپراتوران چینی به تدریج با گسترش طول دیوار ها آن را یکپارچه کرده اند.
چین هزاران سال پیش از تشکیل ایالات متحده آمریکا، کشوری متمدن و پیشرفته به لحاظ صنعت، هنر و کشاورزی بوده است. حتی در ادبیات دینی اوایل اسلام آمده است: اطلبوا العلم ولو بالصین. اروپای هزار سال پیش خریدار و مصرف کننده تولیدات ابریشمی چین بوده، بدون اینکه بداند ابریشم چگونه تولید می شود، تا اینکه حدود 700 سال پیش مارکوپولو با گروهی از تاجران ونیزی از راستا جاده ابریشم به چین رفت و به کشف ساختار صنعت نساجی ابریشم پرداخت؛ صنعتی که چینی ها آن را مانند صنایع هسته ای امروز از دید مردم و رقبای سیاسی و اقتصادی خود مخفی می داشتند، درست مانندآلمان دوران نازی ها که اگر کسی به قصد سر درآوردن از صنایع هسته ای باشد مورد تعقیب قرار می گیرد.
ایالات متحده آمریکا برای دستیابی به صنایع هسته ای آلمان، با تشویق مهاجرت آلمانی ها به ایالات متحده یا به اسارت دریافت دانشمندان آلمانی در اواخر جنگ جهانی دوم توانست صنایع هسته ای خود را پایه گذاری کند. پس رسیدن ایران و چین به اصول توافق 25 ساله مورد اشاره که از داغ ترین موضوعات بحث روز در محافل مختلف ایران و در سطح بین المللی در ارتباط با ایران است، یک اقدام ناشناخته نیست. حتی مخالفان این توافق آن را با قرارداد ترکمنچای مقایسه می کنند. این مقایسه در ماهیت امر یک کار درست و اصولی نیست؛ زیرا هریک از این دو پدیده داستان خود را داشته و قابل مقایسه نیستند.
ایران برای غلبه بر فشار و محاصره اقتصادی غرب که مانع فروش نفت ایران شده، چاره ای ندارد که به همه راه حل های عملی فکر کند. پس از هجوم قدرت های غربی و شوروی در جنگ دوم جهانی، ساختار اقتصادی ایران همواره توأم با فقر بود. از تاریخ خروج نیرو های اشغالگر تا کودتای 28 مرداد سال 1332 اقتصاد ایران در فقر و بلاتکلیفی باقی مانده بود. کودتای 28 مرداد ایران را در دامن آمریکا و اروپا نشاند. خطوط دفاعی آمریکا در منطقه -مانند پیمان بغداد و سنتو- راه کنترل آمریکا بر اقتصاد ایران را باز کرد.
گسترش صنعت نفت -که تا پیش از ملی شدن نفت توسط دکتر مصدق در کنترل انحصاری انگلیس بود- به دست آمریکا افتاد و تا انقلاب اسلامی ادامه یافت. زمانی که اقتصاد یک کشور متکی به یک صنعت باشد، مانند یک شعله شمع عمل می کند و آن شمع را می توان با یک لگد خرد و خاکشیر کرد؛ چیزی که در محاصره اقتصادی آمریکا در حال حاضر مشاهده می شود. از سوی دیگر، چون اروپا به ویژه آلمان، فرانسه و انگلیس سال هاست از طریق پیمان هایی مانند ناتو و پیمان های اقتصادی متعدد به آمریکا متصل هستند، نمی توانند به راحتی گامی برخلاف آن پیمان های قدیمی بردارند.
مخالفان توافق 25ساله با چین، در چند گروه یا دسته نسبتا مشخص قابل شناسایی هستند. نخست حامیان ایالات متحده که این تفاهم را خنثی کننده زحمات ایالات متحده آمریکا برای محاصره اقتصادی ایران می دانند. دوم مخالفان جمهوری اسلامی که باز هم مورد پشتیبانی آمریکا هستند. سوم، دلسوزان داخلی که مبادا ایران به سرنوشت معاهده ترکمنچای دچار شود؛ هم چوب را بخورد و هم پیاز را. چهارم، مخالفان یا رقبای داخلی دولت کنونی که از هر وسیله ای برای تضعیف آن تلاش می کنند. پنجم، افراد جاه طلبی که فرصت را برای عرض اندام و خودنمایی به امید رسیدن به مقامی مناسب یافته اند.
در مجموع می توان انتقاد ها و هوشیار های داده شده به توافق مورد اشاره را سودمند توصیف کرد؛ زیرا به توجه به این هشدار ها می توان متن توافق را به گونه ای تنظیم یا اصلاح کرد که حقوق طرفین به بهترین وجه ممکن تأمین شود؛ اما رد توافق نامه راه را برای از چاله درآمدن و در چاه فرورفتن باز می کند.
منبع: فرارو