سرقت از امامزاده ها با همدستی خواهرزن - وبلاگ اندورید

به گزارش وبلاگ اندورید، سی و یکمین مرحله از طرح رعد پلیس برای دستگیری مجرمان پایتخت اجرا شد و ده ها زن و مرد دزد و خلافکار روانه بازداشتگاه های پلیس آگاهی شدند.

به گزارش، از سال گذشته سرقت های سریالی از امامزاده ها به پلیس گزارش شد. با اعلام این خبر، مأموران کلانتری 122 دربند وارد عمل شده و با بازبینی دوربین های مداربسته اطراف محل سرقت پیروز به دستگیری سارق جوان و همدستش شدند.

برای اینکه پول هایی که مردم داخل ضریح می ریزند یا نذر است یا صدقه. پول نذر و صدقه هم به آن هایی می رسد که احتیاج اقتصادی دارند. من هم احتیاج اقتصادی داشتم. به کسی هم ضرری نمی رسید.

در روز روشن زمانی که شیفت متولیان امامزاده ها تغییر می نماید، بهترین زمان برای اجرای نقشه مان بود.

نه با همدستی خواهرزنم. چون من و همسرم یک بچه سه ساله داریم او نمی توانست با ما همراه گردد. به همین دلیل تصمیم گرفتم با خواهر خانمم سرقت ها را انجام دهم. چون کمتر به زن ها شک می نمایند. خواهر خانمم ابتدا وارد امامزاده می شد و زمانی که مطمئن می شد کسی نیست من با دیلم و پیچ گوشتی وارد شده و در ضریح را باز می کردم و هر آنچه پول داخل آن بود به سرقت می بردم.

متفاوت بود. از روزی 20 هزار تومان تا دو میلیون تومان.

یک مورد در لواسان، دو مورد در فشم و سه مورد هم در دماوند و شهر های شاقتصادی بود.

دوربین های مداربسته آخرین امامزاده که سرقت کردیم شماره پلاک خودروام را گرفته بود و به دام افتادم.

6 بار بازداشت شده است، چند ماه قبل در اینستاگرام با مرد جوانی به نام سروش آشنا شد. مرد جوانی که او نیز 6 سابقه کیفری در پرونده خود دارد.

تصمیم گرفتم و حتی توبه هم کردم، اما دو سال بعد توبه ام را شکستم. دو دختر دانشجو دارم که باید خرجشان را بدهم. با سروش که آشنا شدم و فهمیدم او هم مثل من خلافکار است وسوسه شدم. بعد هم که پیشنهاد سرقت داد، اوایل مخالفت کردم، اما سرقت با او برایم هیجان داشت و برای همین در نهایت با پیشنهادش موافقت کردم.

ما فقط متخصص سرقت از خانه های شمال شهر هستیم. در خیابان های بالای شهر پرسه می زدیم. اوایل خانه های چراغ خاموش را انتخاب می کردیم، اما چون هر دوی ما به این شیوه قبلاً کار نموده بودیم و دستگیر شده بودیم تصمیم گرفتیم شیوه مان را تغییر دهیم. بین در خانه های ویلایی چراغ خاموش یا چسب می زدیم یا تراکت (برگه های آگهی) می گذاشتیم. چندین ساعت بعد دوباره به مقابل آن خانه برمی گشتیم اگر چسب باز نشده و تراکت همان طور بین در مانده بود متوجه می شدیم که صاحب خانه به سفر رفته است. با خیال راحت وارد خانه شده و سرقت می کردیم.

داشتیم با دیلم در ورودی خانه را باز می کردیم که رهگذری به ما مشکوک شد و ماجرا را به پلیس اطلاع داد. مأموران کلانتری 163 ولنجک ما را بازداشت کردند.

مرد جوان وقتی موتورسیکلتش را سارقیدند به جای پیدا کردن آن تصمیم به سرقت موتور های دیگر گرفت.

سرقت موتورسیکلت. البته به تنهایی این کار را انجام نمی دادم با همدستی دوستم و دایی اش سرقت می کردیم.

سال گذشته موتورسیکلتم را به سرقت بردند. همان موقع یک پیک موتوری گرفتم تا کار های شکایتم را انجام دهم. راکب موتورسیکلت پسر جوانی به نام میلاد بود. او وقتی از ماجرا با خبر شد به من گفت دنبال موتورت نباش، به جای این کار ها بیا و خودت موتور سرقت کن. آموزش ها را او و دایی اش به من دادند و من هم سارق شدم. من هم به پول احتیاج داشتم. موتور های سرقتی را یک تا دو میلیون تومان می فروختم. اما از آنجایی که یک هفته دیگر مراسم عروسی ام است و برای هزینه عروسی به پول احتیاج داشتم سریالی و پی در پی موتور سرقت می کردم. البته برخی از آن ها به مرحله فروش نمی رسید.

موتور ها را کنار خیابان پارک می کردم و وقتی برمی گشتم می دیدم که موتور ها نیستند. اوایل فکر می کردم که یک نفر دیگر آن ها را می سارقد، اما بعد فهمیدم موتور ها مجهز به سیستم ردیاب بوده و صاحبانشان محل پارک آن را شناسایی نموده و خودشان موتور ها را می بردند.

فقط از دختران و پسران کم سن و سال گوشی تلفن همراه سرقت می نماید.

عاشق بازیگری هستم. همواره دلم می خواست در تئاتر و سینما بازی کنم، اما، چون پارتی نداشتم پیروز نشدم و برای همین تصمیم گرفتم در زندگی ام هیجان ایجاد کنم.

به سراغ نوجوانانی که در پارک بودند می رفتم و با ناراحتی و نگرانی می گفتم که مادرم در بیمارستان بستری است و گوشی تلفن همراهم را در خانه جا گذاشته ام. یا می گفتم گوشی تلفن همراهم شارژ ندارد و به این بهانه ها گوشی هایشان را در اختیارم قرار می دادند تا با آن تماس بگیرم. من هم در چشم برهم زدنی گوشی ها را سرقت می کردم.

زود باور تر هستند. از طرفی قدرت بدنی پایین تری دارند و با من درگیر نمی شدند.

منبع:ایران